
امید محسنی؛ لحظاتی که به وضوح نشان میداد هیوگسن در مواجهه با بحرانهای جهانی، بهویژه بحرانهایی که کشورهای غربی با آن دست و پنجه نرم میکنند، عمیقا نگران است. این دیپلمات ۶۹ ساله آلمانی که در آخرین سالهای صدراعظمی آنگلا مرکل، علاوه بر مشاور کابینه او، سفیر برلین در سازمان ملل نیز بود، گفت:«بعد از سخنرانی معاون اول ترامپ در روز جمعه، شاید ارزشهای اخلاقی ما دیگر با آمریکاییها یکی نباشد.»
اشاره او به سخنرانی تند «جی دی ونس »معاون ترامپ بود که شمشیر را برای اروپا از رو بست و در واکنش به ممانعت از بروز راست افراطی در اروپا گفته بود:«صاحبان قدرت در اروپا آزادی بیان را با تحمیل قوانین بر شرکتهای بزرگ فناوری آمریکایی یا با منزوی کردن سیاسی احزاب راستگرا در آلمان محدود میکنند.»
واکنش عاطفی هیوگسن در واقع از بحرانهای متعدد جهانی و فشارهایی ناشی میشود که جهان غرب درگیر آن است. او به اختلافات فزاینده میان کشورهای غربی و چالشهای جهانی که اصول و ارزشهای مشترک را تحت فشار قرار داده است، اشاره کرد و بر این باور بود که دنیای غرب دیگر قادر به حفظ ارزشهای خود نیست و این شکافها نه تنها تهدیدی برای امنیت جهانی، بلکه برای انسجام درونی کشورهای غربی نیز بهشمار میرود.
وی در حالی که سخنانش مستقیما از شبکه زددیاف، رسانه حامی کنفرانس «۲۰۲۵ MSC» پخش میشد، ادامه داد: «ما همچنین متوجه شدیم حتی سناتورهای جمهوریخواه (ایالات متحده) در اظهار نظرهای علنی بسیار محتاط هستند، زیرا از رئیسجمهور خود میترسند».
هویسگن همچنین در اعتراض به تصمیم اخیر ترامپ گفت: «اروپا باید در مذاکرات صلح احتمالی بین روسیه و اوکراین کنار آنها بایستد. ما باید قدرت بسیار بیشتری نشان دهیم. اروپا فقط نمیخواهد در مذاکرات پشت میز بنشیند، بلکه باید برنامه امنیتی خود را برای اوکراین توسعه دهد».
پس از این اتفاق، واکنشهای بسیاری از مقامات اروپایی و جهانی بهویژه از سوی مقامات ارشد اتحادیه اروپا و دیگر کشورها مطرح شد. اولاف شولتس، صدراعظم آلمان، در واکنشی همدلانه بیان کرد که این لحظات بیانگر حساسیت و مسئولیت سنگینی است که بر دوش رهبران سیاسی قرار دارد. او تاکید کرد بحرانهای جهانی نیاز به همبستگی و اراده مشترک دارد.نکتهای که در سخنان امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه،هم به آن اشاره شد: «این لحظه نمایانگر فشارهای روزافزون بر سیاستهای جهانی و ضرورت همبستگی اروپا در برابر چالشهای بینالمللی است.»
کامیلا تامسون، وزیر امور خارجه بریتانیا، این واکنش را اینگونه تعبیر کرد که «نیاز به بازنگری در دیپلماسی جهانی و تقویت همپیمانیها داریم.» البته او راهکار مشخصی ارائه نداد همانگونه که سران آلمان و فرانسه در این وضعیت سیاست مشخصی نداشتند.
گریه کریستوف هیوگسن و واکنشهای مقامات اروپایی و جهانی، بهویژه در دنیای امروز، نمایانگر عمق بحران در اتحاد غرب است. پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ و اتخاذ مواضع خاص او در حوزههای اقتصادی و سیاسی، روابط میان اروپا و آمریکا بیشتر از هر زمانی شکنندهتر شده است. بهویژه مواضع ترامپ در خصوص تغییر سیاستهای جهانی و نگرش خاص او به مسائل اقتصادی، امنیتی و سیاسی، باعث شده تا اختلافات بیشتری میان دو سوی اقیانوس اطلس پدید آید.
در مقابل، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، در واکنش به این حادثه اشاره کرد که گریه هیوگسن و فشارهایی که در دنیای غرب مشاهده میشود، بیانگر بحرانهای داخلی و سیاستهای ناپایدار است. او افزود که این رویداد بیان مشکلات در رهبری غرب و ضعف در سیاستهای بینالمللی است.
واکنشهای مقامات روسی بیانگر استقبال آنها از شکنندگی اتحاد غرب است. اگرچه روسها بهویژه در مورد نیت ترامپ برای صلح در جبهه اوکراین اطمینان کاملی ندارند، اما آنها بهوضوح از این بحرانها بهرهبرداری میکنند. این وضعیت مشابه شرایطی است که در دوران جنگ سرد و در زمان اوج تنشهای شرق و غرب مشاهده میشد. روسها همچنان به دنبال بهرهبرداری از این شکافها در اتحاد غربی هستند، هرچند که آنها بهدقت در حال رصد سیاستهای ترامپ در قبال اوکراین و دیگر مسائل بینالمللی هستند.
بسیاری از تحلیلگران و رسانهها، این رویداد را یادآور توافق مونیخ ۱۹۳۸ و سیاست مماشاتی میدانند که کشورهای غربی در آن زمان در برابر هیتلر اتخاذ کردند. در آن سال، توافق مونیخ به رئیسجمهور بریتانیا، نویل چمبرلین، این فرصت را داد تا منطقه سودتنلند چکسلواکی را به آلمان نازی واگذار کند و در عوض، صلح را برای چند سال حفظ کند. تحلیلگران بر این باورند که ترامپ، با پیشنهادات خود به پوتین، همین سیاست مماشات را دنبال کرده است.
چمبرلین در سال ۱۹۳۸ منطقه سودتنلند را به آلمان نازی واگذار کرد، بدون آنکه چکسلواکی در این تصمیمگیری نقشی داشته باشد. بسیاری از مقامات وقت، از جمله آنتونی ایدن، وزیر خارجه وقت بریتانیا، به شدت با این تصمیم مخالفت کردند و هشدار دادند که چنین امتیازاتی تنها هیتلر را جسورتر میکند. همانطور که چمبرلین به امید حفظ صلح، به هیتلر امتیاز داد، ترامپ نیز پیش از آغاز مذاکرات رسمی با پوتین، اقدام به پذیرش شرایطی نظیر عدم الحاق اوکراین به ناتو و کنار گذاشتن کییف از فرآیند صلح کرد.
این سیاست موجب شده برخی از آن به عنوان «نوآوری در مماشات» یاد کنند و بگویند:« چمبرلین حتی تا این حد پیش نرفته بود.» همانطور که تیموتی اسنایدر، مورخ آمریکایی، اشاره کرده « این نوع سیاستها میتواند پیشدرآمد فاجعهای مشابه وضعیت چکسلواکی در سال ۱۹۳۸ باشد.»
واکنشها در اروپا به سیاستهای ترامپ، مشابه واکنشهای سال ۱۹۳۸ نسبت به چمبرلین بوده است. بسیاری از مقامهای اتحادیه اروپا، از جمله کایا کالاس، مسئول سیاست خارجی این اتحادیه، به شدت به این رویکرد اعتراض کردهاند. کالاس به طور صریح اعلام کرد که مماشات هیچگاه نتیجه مثبتی نداشته است و باید از پذیرش خواستههای روسیه پیش از آغاز هر گونه مذاکرات جلوگیری کرد.
این اظهارات، بیشباهت به انتقادات آنتونی ایدن از چمبرلین در سال ۱۹۳۸ نیست. در آن زمان، پس از واگذاری سودتنلند به آلمان، ایدن استعفا داد و این استعفا سیگنالی برای شکست دیپلماسی جمعی بود.
برخی از تحلیلگران اروپایی معتقدند که سیاست ترامپ و پوتین ممکن است به تقسیم اوکراین بینجامد، سناریویی که شباهت زیادی به سرنوشت چکسلواکی پس از توافق مونیخ دارد، جایی که آلمان پس از توافق، به طور کامل این کشور را بلعید. در حالی که دیگران امیدوارند که مقاومت اوکراین همچنان ادامه یابد و این کشور به عنوان یک مانع در برابر سیاستهای روسیه باقی بماند. چنانچه تیموتی اسنایدر تحلیلگر و تاریخشناس در این زمینه معتقد است که اگر اوکراین تسلیم میشد، احتمال وقوع جنگ جهانی سوم بسیار زیاد بود و همین امر، اهمیت مقاومت اوکراین را بیشتر میکند.
در آمریکا، نظرسنجیها نشان میدهد که ۴۶ درصد از آمریکاییها مخالف سیاستهای ترامپ هستند، شکافی که مشابه اختلافات داخلی بریتانیا در سال ۱۹۳۸ است، زمانی که چمبرلین باوجود مخالفتهای گسترده، به امتیازدهی به هیتلر اصرار ورزید. در این شرایط، پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، در دفاع از ترامپ اعلام کرد که «هیچ خیانتی در کار نیست»، اما کارل بیلت، نخست وزیر سابق سوئد این اظهارات را رد کرده و گفته: «این سطح از مماشات حتی برای چمبرلین هم شرمآور بود».
با این وجود تاریخ برای هژمونی غرب نه تنها تکرار میشود، بلکه درسهای آن نادیده گرفته خواهد شد. اروپا اکنون با انتخابی مشابه سال ۱۹۳۸ مواجه است: انتخاب میان «مماشات کوتاهمدت» و «مقاومت بلندمدت».
انتهای پیام/